قصه تلخ تیراندازی در عروسی !
۱۷:۵۵ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۹کاشت ۱۰۰ هزار نهال نارنج در کمربند سبز شیراز توسط شهرداری/ ۳ میلیون بذر دیگر کاشته می شود
۱۹:۰۲ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۹چهار سال گذشت از ورود کووید،ویروسی که یک مسافر به ایران آورد، سرآغاز یک کابوس ۲ساله شد،کابوسی که هر روز از نزدیکانمان دورترمان کرد،دیگر نه عیدمان عید بود و نه عزایمان عزا، مراسم ها تعطیل شد چه ازدواج و چه عزا، شادی و شعف جایش را داد به ترس و اضطراب،
هر کس به نوعی سعی داشت خودش را از دیگران دورتر کند، دیدار و دوستی جایشان را دادند به دوری و دوستی، این در حالی بود که هر روز ویروس پیشروی می کرد و به رغم تعطیلی ادارات، مغازه و هر جایی که امکان داشت چند نفر دور هم جمع شوند باز از پیشروی دست نمی کشید، نظافت، شستن دست و صورت و ضدعفونی اسباب وسایل و… تبدیل به یک زجر همگانی شده بود، اما راهی نبود، دیگر حتی چشم پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هم به در بسته خانه خشک شده بود تا شاید فرزندان و نوه هایشان درب خانه را به صدا در آورند، کرونا همه چیز را از ما گرفته بود.
حالا اما با گذشت چهار سال از آن سال های دلهره آور، دیگر نه اثری از آن ترس همگانی و دغدغه های ناتمام است، نه دوری و نه کرونا ترسناک که جایش را به سرماخوردگی ساده کودکانه داده، زندگی به روال گذشته بازگشته و غم جایش را به شادی داده و مهم تر از همه سلامت این هدیه ارزشمند خداوند که برگشته و آرامش در خانه ها حاکم است.
اما این ها را گفتم که بگویم همه این نگرانی ها و دلواپسی های زندگی، همه ناامیدی های درونی مان، همه دغدغه هایمان و همه گرفتاری ها و ناراحتی هایمان مثل همین کرونا روزی پایان میابد، روزی که دور یا نزدیک همه چیز به روال گذشته باز می گردد، آن زمان وقتی که به گذشته نگاه کنیم همه مشکلات مان حتی اگر به اندازه کرونا هست روزی به سرما خوردگی شیرینی تبدیل می شود و شاید بهانه ای برای امید به روزهای روشن تر…
دغدغه های زندگی نه نیاز به استرس و اضطراب دارد و نه نیاز به بداخلاقی و افسردگی؛ زندگی را سخت نگیریم…
تا شقایق هست زندگی باید کرد…
زهرا حیدری
انتهای پیام/